6 قانون برای نجات زندگی مشترک شما
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
6 قانون برای نجات زندگی مشترک شما
نوشته شده در چهار شنبه 18 آبان 1390
بازدید : 933
نویسنده : منو تو
قانون اول

شفاف حرف بزنيد

 

بايد سعي كنيد تا حد ممكن واضح و شفاف صحبت كنيد. سعي كنيد هر آنچه مي‌گوييد يا اشاره مي‌كنيد يا قصد داريد به‌طور ضمني به ديگري بفهمانيد كاملا دقيق بيان شود و اگر طرف مقابل‌تان (دوست يا همسر) حرف‌هاي‌تان را به درستي متوجه نشد يا آن‌ها را به چالش كشيد؛ بهتر است به‌طور كامل براي او توضيح دهيد كه معني حرف‌هاي‌تان چيست و آنچه مي‌گوييد چه معنايي مي‌دهد. البته منظور اين نيست كه شما بايد هرآنچه فكر يا احساس مي‌كنيد را براي ديگران توضيح دهيد بلكه اين‌جا منظور اين است كه وقتي وارد گفت‌وگو شديد و آگاهانه تصميم گرفتيد كه بعضي چيزها را فاش كنيد بايد آن‌ها را شفاف بيان كنيد.

 




 
قانون دوم

مهم است كه او چه مي‌شنود

 

كساني كه يك‌طرفه ارتباط برقرار مي‌كنند بيشتر دوست دارند حرف بزنند ولي هرگز گوش نمي‌دهند و اصلا توجهي هم نمي‌كنند كه آيا طرف مقابل‌شان حرف‌ها را متوجه شده است يا نه. مهم براي اينگونه افراد فقط حرف‌هاي خودشان است اين‌كه بگويند: «من از تو مي‌خواهم كه...»يا تو بايد اين كار را انجام دهي.» يا.... در واقع تمام آنچه اين افراد از ارتباط مي‌دانند همان چيزي است كه خودشان مي‌گويند و اصلا براي‌شان اهميتي ندارد كه ديگران چه مي‌شنوند و نتيجه چنين ارتباطي چيزي نخواهد بود به جز تنش و تضاد.

 

اما به‌نظر شما وقتي اينگونه افراد به‌دنبال جواب و بازخوردي از طرف مقابل هستند،  چه اتفاقي مي‌افتد؟ مثلا زن مي‌گويد: «من از تو مي‌خواهم كه كارهاي الف و ب و ت و ث را براي من انجام دهي، به‌نظر مشكلي نداشته باشي؟» و شوهر جواب مي‌دهد: «خب انجام كارهاي ج،  چ،  خ براي من چندان مشكل نيست.» جاي تعجب نيست آن‌ها اصلا همراه خوبي براي هم نيستند، حرف‌هاي هم را متوجه نمي‌شوند و حتي در مورد يك چيز يكسان هم حرف نمي‌زنند. وقتي شما از طرف مقابل جواب و بازخورد بخواهيد يعني اين‌كه بيشتر بخواهيد بفهميد كه او چه شنيده است يا اين‌كه خودتان چه گفته‌ايد،  در واقع نوع ارتباط بين‌تان را روشن‌تر مي‌كنيد و متوجه مي‌شويد واقعا چقدر بين شما ارتباط صحيحي وجود دارد و در كجا بايد شفاف‌سازي‌ شود.

 


 

قانون  سوم

به انگيزه‌ها توجه كنيد

 

چه شما گوينده باشيد چه شنونده بايد تمام حرف‌هايي كه بين‌تان رد و بدل مي‌شود براي‌تان كاملا واضح و شفاف باشد، شما بايد هم به انگيزه و نيت پشت حرف‌ها توجه كنيد و هم پيامي كه داده مي‌شود، مثلا اگر شما شوهري داريد كه مي‌گويد: «تو هميشه همانند بازجوها رفتار مي‌كني، مدام مي‌خواهي از من سوالات متفاوت بپرسي، از من استنطاق كني و مرا آزار دهي» از اين جملات نبايد به سادگي گذشت شما بايد سعي كنيد بفهميد پشت اين كلمات او چه چيزي وجود دارد. آيا او مي‌خواهد شما را دچار عذاب وجدان كند تا چيزي را نبينيد؟ يا شما به‌دليل نداشتن احساس امنيت كه در درون‌تان وجود دارد بيش از حد سعي مي‌كنيد زندگي او را كنترل كنيد؟ وقتي شما اينگونه سوالات را از خود بپرسيد علت و انگيزه بسياري از كارها و رفتارها را درك كرده و در نتيجه مي‌توانيد از همان جا مشكل را حل كنيد.

 


 

اگر شما  از شوهرتان بپرسيد :«آیا باز این جمعه هم می‌خواهی با دوستانت بیرون بروی؟» در حقیقت   شما می‌خواهید به همسرتان بگویید كه دوست دارید زمان بیشتری را با او بگذرانید   اما بهتر است سعی كنید پیام‌تان را به درستی بیان كنید تا او نیز بتواند جوابی متناسب با آن به شما بدهد.

 


 

قانون چهارم

مطمئن شويد منظور او را درست فهميده‌ايد

 

اگر مي‌خواهيد همواره ارتباط درست و صحيحي بين شما و همسرتان وجود داشته باشد بايد توافق كنيد هنگام صحبت مدام با يكديگر منظورتان را چك كنيد تا مطمئن شويد منظور هم را به درستي متوجه شده‌ايد و هميشه با صداقت تمام به هم جواب دهيد مثلا مي‌توانيد از همسرتان بپرسيد: «آيا احساس تو دقيقا هماني است كه مي‌گويي؟ آيا من منظورت را درست فهميده‌ام؟» البته فراموش نكنيد وقتي شما از او سوال مي‌كنيد بايد اين آمادگي را نيز داشته باشيد كه حقيقت و جواب درست را بشنويد. بعد بايد آماده باشيد او نيز همين گونه سوال‌ها را از شما بپرسد و شما هم بايد با صداقت تمام به او پاسخ دهيد، مثلا اگر پرسيد: «آيا واقعا حالت خوب است؟» اگر واقعا چندان اوضاع‌تان رو به راه نيست، اين جسارت را داشته باشيد كه جواب دهيد: «نه، حالم خوب نيست.»

 

پس براي اطمينان از اينكه احساسات همسرتان را به درستي فهميده‌ايد بايد از او سوال بپرسيد.

 




 
 راهنمای عملی برای یك گفت‌وگوي موثر

 

  •  زیاده‌روی نكنید

در یك گفت‌وگو بیشتر افراد وقتی اولین انتقاد را از خودشان می‌شنوند تمایل‌شان برای ادامه گفت‌وگو بسیار پایین می‌آید. با نقد بعدی حالت دفاعی آن‌ها بیشتر می‌شود و قدرت پذیرش حرف‌های بعدی هم كاهش می‌یابد. با انتقاد سومی كه از آن‌ها می‌كنید احتمالا دیگر تنها با خود حرف می‌زنید و آن‌ها حرف‌های‌تان را گوش نمی‌دهند، در این حالت بهتر است بیش از این ادامه ندهید چون ممكن است گفت‌وگو كاملا منحرف شود پس انتقادهای خود را جایی یادداشت كنید تا در زمان دیگری آن‌ها را با طرف مقابل‌تان مطرح كنید.

 

  • از حرف خود برنگردید

گروهي از انسان‌ها با شجاعت چیزهای بسیار مهمی را مي‌گويند اما بعد با كوچك جلوه دادن آنچه گفته‌شده است موجب تضعیف ارتباط‌شان می‌شوند، مثلا به طرف مقابل می‌گویند: «من فكر می‌كنم تو واقعا شخصیتی بد جنس و آزاردهنده داری.... و می‌دانم كه من باعث شده‌ام كه تو خود را اینگونه نشان دهی.» نه؛ شما نباید برای بیان احساسات واقعی خود عذرخواهی كنید،  وقتی پیام خود را به طرف مقابل رساندید،  روی حرف خود بایستید و از آن برنگردید.

 

  • به او نشان دهید حرف‌هایش را می‌شنوید

وقتی طرف مقابل با شما صحبت می‌كند گهگاهی با رفتارها یا كلمات ترغیب‌آمیز به او نشان دهید كه حرف‌هایش را می‌شنوید. این رفتارها ساده هستند، مثل برقراری ارتباط چشمی، تكان دادن سر و... یا گفتن عبارات و كلماتی چون، خب، درست است، گرفتم، آها و... شما با این رفتارها یا كلمات به طرف مقابل می‌گویید من در حال گوش كردن به حرف‌هایت هستم پس به صحبتت ادامه بده.

 




 
قانون  پنجم

شنيدن تنها كافي نيست، احساس هم مهم است

 

بيشتر مردم شنونده‌هايي منفعل هستند. اگر مي‌خواهيد به شنونده‌اي فعال تبديل شويد نياز داريد كه بر 2 ابزار مهم تسلط پيدا كنيد. يك روان‌شناس معروف به نام كارل راجرز اين 2 ابزار را بازتاب مفهوم و بازتاب احساس مي‌نامد، البته من با همه نظرات راجرز موافق نيستم ولي او در اينجا انگشت روي نكته بسيار مهمي گذاشته ‌است.

 

وقتي مي‌گوييم «بازتاب مفهوم گوينده» منظورمان اين است كه وقتي به حرف‌هاي كسي گوش مي‌كنيد به او جواب يا بازخوردي مي‌دهيد كه نشان‌دهنده اين است كه پيام واقعي حرف‌هاي او را درك كرده‌ايد اما همه چيز اين نيست و چيزهاي ديگري همچون درك احساسات نيز مهم است، بگذاريد با مثال منظورم را روشن‌تر كنم كه چگونه يك فرد ممكن است اطلاعاتي را از حرف‌هاي طرف مقابل به‌دست بياورد اما منظور و پيام او را درك نكند.

 

فرد الف: «متاسفم كه دير كردم؛ هنگامي كه مي‌خواستم از خانه بيرون بيايم سگم به خيابان پريد و با يك ماشين تصادف كرد.»

 

فرد ب(بازتاب مفهوم): يعنی سگت با یك ماشین تصادف كرد.

 

الف: درست است.

 

ب: آیا سگت مرد؟

 

الف: بله.

 

ب: بعدش با جسدش چه كردی؟

 

در این مثال فرد ب نشان می‌دهد كه صحبت فرد الف را شنیده‌است اما به‌طور واضحی فرد ب تاكید اصلی او را متوجه نشده است.

 

برای اینكه بتوان در یك موقعیت نسبتا احساسی یك شنونده فعال بود، فرد ب نبايد تنها به بازتاب اطلاعات واقعی اظهار شده فرد الف اكتفا می‌كرد، در این نوع گفت‌وگوها بازتاب احساسات نیز مهم است در واقع بازتاب احساسات به طرف مقابل می‌فهماند كه شما نه تنها حرف‌های او را شنیده‌اید بلكه با او همدلي هم كرده‌اید و دقیقا احساس او را درك می‌كنید. این چیزی است كه باعث می‌شود طرف مقابل از صحبت با شما احساس رضایت كند. اگر بخواهیم بازتاب احساسات را با مثال روشن كنیم این‌گونه می‌شود:

 

الف: «متاسفم كه دیر كردم هنگامی كه می‌خواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یك ماشین تصادف كرد.»

 

ب(بازتاب احساسات): وای چقدر بد.... حتما الان احساس خیلی بدی داری.

 

الف: آره درست است، 12 سال بود كه آن سگ را داشتیم، بچه‌های من واقعا دوستش داشتند.

 

ب: مطمئنم كه الان آن‌ها خیلی ناراحتند،  واقعا متاسفم كه چنین اتفاقی برایت پیش آمد.

 

توانایی بازتاب احساسات و نه فقط بازتاب مفهوم برای داشتن یك ارتباط موفق ضروری است.

 




 
قانون  ششم

فیلترهای‌تان را بشناسید

 

وقتی من و شما با هم در حال گفت‌وگو هستیم نمی‌توانم روی چگونگی ارتباط برقرار كردن شما كنترلی داشته باشم، تنها می‌توانم روی چگونگی دریافت‌هایم از حرف‌های شما كنترل داشته باشم. می‌توانم چیزها و عواملی را شناسایی كنم كه در من وجود دارند و باعث می‌‌شوند كه حرف‌های شما را به درستی متوجه نشوم،  در اینجا این عوامل و چیزها را فیلتر می‌نامم. برای این‌كه بتوانید یك شنونده خوب باشید باید فیلترهای درون‌تان را شناسایی كنید. شاید شما برای گفت‌وگو یك دستورالعمل خاص داشته باشید، شاید در حال قضاوت درباره طرف مقابل و گوینده‌اید و به هیچ‌وجه به او اعتماد نداشته باشید، شاید عصبانی باشید یا... هركدام از این فیلترهای روانی می‌توانند تا حد زیادی چیزی كه شما می‌شنوید را تغییر دهند. فیلترها باعث می‌شوند كه خیلی زود تصمیم بگیرید، ممكن است با پیش‌داوری درباره همسرتان او را قبل از این‌كه حرف‌هایش را بشنوید محكوم كنید و مثلا نتیجه بگیرید كه او دیگر شما را دوست ندارد، در واقع اصلا برای‌تان مهم نیست كه او به شما چه می‌گوید بلكه حرف‌هایش را تغییر می‌دهید تا آن‌ها را شبیه تفكرات و احساسات و عقاید خودتان بكنید. با كمی كاوش در درون‌تان فیلترهای‌تان را شناسایی كنید. اگر شما از آن‌ها آگاه نباشید به راحتی بسیاری از ارتباطات‌تان خراب می‌شود چون شما حرف‌های طرف مقابل را در ذهن‌تان تغییر می‌دهید و اصلا برای‌تان مهم نیست او چه می‌گوید.

 


 

وقتی قرار است درباره موضوع مهمی صحبت كنید كه به لحاظ احساسی نیز درگیر آن هستید،  محیطی را برای گفت‌وگو انتخاب كنید كه حواس‌تان در آن جا پرت نشود تا بتوانید به‌طور كامل روی آنچه می‌گویید و می‌شنوید تمركز كنید



:: موضوعات مرتبط: خانه و خانواده , زندگی لذت بخش , ,
:: برچسب‌ها: مشکلات زناشویی , زناشویی , رابطه , احساسات , ازدواج , بحران , همسر , همسرداری , خوشبختی ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: